شاید، (حرف)ی تازه
در فارسی حرف (و) به یک شکل نوشته، اما به دو گونه خوانده میشود. این حرف را گاه وَ میخوانیم و در برخی موارد -ُ تلفظ میکنیم. تفاوت تلفظ، موجب تغییر فضا و البته تفاوت مفهوم و معنا میشود. در بسیاری موارد بنا بر عادت و تجربه، حرف (و) را به درستی میخوانیم. برای نمونه: گفت و گو، رفت و آمد، سروته، که آنها را به صورت گفت ُ گو، رفت ُ آمد، سرُ ته میخوانیم. در شعر کلاسیک فارسی هم، که موزون و مقفا است، به دلیل وزن مشخص شعر، (و) از ( ُ ) تشخیص داده میشود. مانند:
از در درآمدی و من از خود به در شدم.
که آن را می خوانیم:
از در درآمدی ُ من از خود به در شدم (سعدی).
و یا این شعر مولوی:
عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست / هرچه گفت و گوی خلق، آن رَه رهِ عشاق نیست
هر چند در همین شعر مولانا هم به این بیت برمی خوریم که:
مرد بحری دایما بر تخته ی خوف و رجاست / چون که تخته و مرد فانی شد، جز استغراق نیست. استاد شفیعی کدکنی برای درست خوانده شدن مصرع دوم، بر روی حرف (و) ، علامت سکون گذاشتهاند.
اما در شعر معاصر، به ویژه در شعر سپید، خوانش (و) یا ( ُ) دو گونه احساس و فضای متفاوت ایجاد میکند. برای نمونه بخش آخر این شعر سهراب سپهری را یک بار با (و) و یک بار با ( ُ ) بخوانیم تا فضای دوگانهای را که ایجاد میکند، دریابیم:
سفر مرا به زمین های استوایی برد
و زیر سایه ی آن بانیان سبز تنومند
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت / وسیع باش ُ تنها ُ سربه زیر ُ سخت.
و یا این نمونه از احمد شاملو:
…..
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در بر کشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده / هر نغمه ُ هر چشمه ُ هر پرنده
هر بدر کامل و هر پگاه دیگر / هر بدر کامل ُ هر پگاه دیگر
هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را / هر قله ُ هر درخت ُ هر انسان دیگر را
…
فرصت کوتاه بود سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت / اما یگانه بود ُ هیچ کم نداشت.
برخی از پژوهشگران بر این اعتقادند که (و) از زبان عربی وارد فارسی شده است و پیش از آن همه ی (و) ها به صورت ( ُ ) خوانده میشدهاند. چه این اعتقاد را بپذیریم و چه نپذیریم، در زبان فارسیِ جاری، حرف (و) بسیار گسترده استفاده میشود. از این رو به نظر میرسد که برای درست خواندن، به ویژه شعر، نیاز به طراحی حرفی تازه داریم، که در هنگام خواندن، میان (و) و ( ُ ) تفاوت باشد. این که شکل این حرف تازه باید مانند (و) باشد، با علامتی که به آن اضافه میشود، یا شکلی کاملا متفاوت داشته باشد، نزاع بعدی است. اکنون بحث بر سر پذیرش یا نپذیرفتن این (حرف) تازه است.
در فارسی حرف (و) به یک شکل نوشته، اما به دو گونه خوانده میشود. این حرف را گاه وَ میخوانیم و در برخی موارد -ُ تلفظ میکنیم. تفاوت تلفظ، موجب تغییر فضا و البته تفاوت مفهوم و معنا میشود. در بسیاری موارد بنا بر عادت و تجربه، حرف (و) را به درستی میخوانیم. برای نمونه: گفت و گو، رفت و آمد، سروته، که آنها را به صورت گفت ُ گو، رفت ُ آمد، سرُ ته میخوانیم. در شعر کلاسیک فارسی هم، که موزون و مقفا است، به دلیل وزن مشخص شعر، (و) از ( ُ ) تشخیص داده میشود. مانند:
از در درآمدی و من از خود به در شدم.
که آن را می خوانیم:
از در درآمدی ُ من از خود به در شدم (سعدی).
و یا این شعر مولوی:
عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست / هرچه گفت و گوی خلق، آن رَه رهِ عشاق نیست
هر چند در همین شعر مولانا هم به این بیت برمی خوریم که:
مرد بحری دایما بر تخته ی خوف و رجاست / چون که تخته و مرد فانی شد، جز استغراق نیست. استاد شفیعی کدکنی برای درست خوانده شدن مصرع دوم، بر روی حرف (و) ، علامت سکون گذاشتهاند.
اما در شعر معاصر، به ویژه در شعر سپید، خوانش (و) یا ( ُ) دو گونه احساس و فضای متفاوت ایجاد میکند. برای نمونه بخش آخر این شعر سهراب سپهری را یک بار با (و) و یک بار با ( ُ ) بخوانیم تا فضای دوگانهای را که ایجاد میکند، دریابیم:
سفر مرا به زمین های استوایی برد
و زیر سایه ی آن بانیان سبز تنومند
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت / وسیع باش ُ تنها ُ سربه زیر ُ سخت.
و یا این نمونه از احمد شاملو:
…..
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در بر کشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده / هر نغمه ُ هر چشمه ُ هر پرنده
هر بدر کامل و هر پگاه دیگر / هر بدر کامل ُ هر پگاه دیگر
هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را / هر قله ُ هر درخت ُ هر انسان دیگر را
…
فرصت کوتاه بود سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت / اما یگانه بود ُ هیچ کم نداشت.
برخی از پژوهشگران بر این اعتقادند که (و) از زبان عربی وارد فارسی شده است و پیش از آن همه ی (و) ها به صورت ( ُ ) خوانده میشدهاند. چه این اعتقاد را بپذیریم و چه نپذیریم، در زبان فارسیِ جاری، حرف (و) بسیار گسترده استفاده میشود. از این رو به نظر میرسد که برای درست خواندن، به ویژه شعر، نیاز به طراحی حرفی تازه داریم، که در هنگام خواندن، میان (و) و ( ُ ) تفاوت باشد. این که شکل این حرف تازه باید مانند (و) باشد، با علامتی که به آن اضافه میشود، یا شکلی کاملا متفاوت داشته باشد، نزاع بعدی است. اکنون بحث بر سر پذیرش یا نپذیرفتن این (حرف) تازه است.
- ۹۳/۰۲/۲۱